اطلاع از بروز شدن
یکشنبه 88 اردیبهشت 27
سلام دوستان.. زبانی نمانده برای عذرخواهی و قصور در خدمت... اما بزرگان همیشه بخشندهاند و ما هم که مخلص همگی... به قول طرف بهسرم زد تا یکی از کارهای قدیمی را که دیریست مرتکبش شدهام تقدیمتان کنم.. اسمش هست: فتح باب..
در زد یکی و راحت ما را خراب کرد
نقش خیال روی تو را نقش آب کرد
نقشی که با هزار مکافات بسته شد
موجی بههم رسید و پر از اضطراب کرد
از مثنوی داغ تو هر لحظه میتوان
صد من ورق گرفت و هزاران کتاب کرد
من بی خبر ز عاشقی و عشق بودهام
این عرصه را نگاه شما فتح باب کرد
یاری که جز دریچهی چشمش، پناه نیست
خود را برای خلوت ما انتخاب کرد
جان مرا نگاه پر از رمز و راز او
آمادهی تولد یک التهاب، کرد